همان روز که از دوسـتان خـزیــدم

به مثــل خـار در بوســتان خلـــیدم

شـــدم مجـنون وبـه غمـها رسـیـدم

به یـاد دوســتان رنجــها کشـــیدم

ازان ساعت که غربت پیشه کردم

فـراق دوســتان انـدیـشـه کــردم

همان روز که از دوسـتان رمـیدم

زبـان راسـخت با دنــدان جویـدم

چو دیدم دوست خود را سیرگشتم

به سن بیست و دوسال پیر گشـتم

ســرم درد آمـد و دردم دوا شـــد

نــگاه دوستــی بـرمــن روا شـــد

نمودم نام خـود منسـوب دوسـتان

که بودم من بسی محبوب دوستان

محبوبی

 

منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

deltaturist خرید و فروش خودرو GoldeMovie100 دانلود فیلم و سریال